نگاهی طنزآلود به آزادی درانتخابات دربرخی مناطق کوچک وتاثیرآن برزندگی افراد                          

:ما شناسنامه هایمان را به آب دادیم وحق رای نداریم الحمدالله

فرزادعزیزی کدخودایی 

در جاده شلمرود پلیس چند نفر بدون شناسنامه را در روز رای گیری دستگیر کرده است  که جلوی ماشینشان نوشته بودند ما شناسنامه هایمان را به آب دادیم وحق رای نداریم الحمدالله

    در زیر برخی از بازجوئی های آنها را آورده ام

1-    شغل : آموزگار(  قشری عمدتا زحمتکش با دریافتی نسبتا کم اما تاثیر گذار بویژه در شهرهای کوچک.)

-         مامور:چرا شناسنامه ات را به آب انداختی؟!

        معلم:من یک معلم ام که از چند جهت در احاطه بودم الف: محل کار چنانچه برخلاف باند نماینده قدم برمی داشتم سر از شول آباد و ممیل وماژین،گردکانه،سیاب،چاله،قنبرعلی در می آوردم بدون اضافه کاری وسایر مزایا وممکن بود زمستانها حتی تا یک ماه خانواده را نبینم تازه ممکنه این بار ورق برگرده ومن.. ؟! ب:تیره وطایفه وهووز که چنان عیان است که نیاز به گفتن ندارد بابام دو سال است بر سر انتخابات با من قهر کرده است پ:دوستان و همسایه ها  چنانچه همه می دانیم در شهر ما هرکس به خود اجازه می دهد مستقیم وغیر مستقیم در کار دیگری دخالت کند وبه جای او تصمیم بگیرد تعدادی با من خوبند اما اکثرا نه

- مثلا؟

  نانوائی ها همه با اخم به من نان می دهندچون شورای جدیدسخت گیر است ومن به ان رای داده ام!

شغل :کشاورز (یاهمان نوخه که ن  ئو  نووژی آووژ)

مامور:- پدرسوخته تو چرا شناسنامه ات را به آب دادی؟

: من نوخه کنی بدبختم درکمیته ام.... به طور مستقیم وغیر مستقیم به من بینوا گوشزد می شود "وه ...رئ بئ یه ئه رانت خوو ئه" ومن بیچاره هم که می دانم در یک وجبی خانه ام خبر چین ها زیادند  به خاطر "کفش ندا" هم که شده به .... رای می دهم .علاوه بر این کشاورز بینوا بیاد می آورد در انتخابات گذشته شلیک گلوله در پشت پنجره ی خانه اش باعث شده که بچه های کوچکش تا صبح نخوابند تازه مالک هم زمین هایش را از او پس گرفته است دیه  سیه کی  هم گیرش نمی آید.

کدخودای ده:از آن زمان که مرا به خاطر کدخودابودن پدرم و.... از نامزدی شورا کنار گذاشتند هر کاری کردم حتی چند بار جلوی چشمشان به نامزدشان رای دادم فایده نداشت وندارد تازه پسردرسخوانده ام را هم چند بار به همین دلیل رد کرده واکنون در خانه نشسته وبیکار است هراداره ای می روم استخدامش کنم موشئن  هه  خان  بئ چو کار هار گوو!.

بازاری: از ان زمان که شب اعلام نتایج مردم به مغازه ام یورش بردند و هر آنچه داشتم بردند ودکان را آتش زدند هروقت صحبت از انتخابات است یا مسافرت می روم ویا تا مدتی آفتابی نمی شوم اینبار دیگر خودم را راحت کردم

کارمند:من شناسنامه ام را از قبل به رئیس داده ام وروز انتخابات می روم منزل مادرشوهرم  "قاجار الدوله" که مخالف هر نوع رای گیری می باشد وآن روز را با صلح وصفا به شب می رسانیم الان شناسنامه پسرم را که 15 ساله است هم به آب دادم از ترس اینکه صاحب رای بشود!شناسنامه خانمم هم که در دستان مادرخانم عزیزتر از جانم است.

 و...

واینگونه است مفهوم آزادی انتخاب در شهر من وحق! رای 

-------------------------------------------------------------------------------------------

علی رغم آنکه به یمن انقلاب مردم دربیشتر عرصه ها سرنوشت خود را خود تعیین می کنند اما در برخی از مناطق (لرستان ایلام و کرمانشاه و..) متاسفانه هفتخوان های وجود دارد که جامعه باید از آنها بگذرد اما هنوز نگذشته است و به این زودی ها هم فکر نکنم بگذرد امثال ما شلمرودی ها البته به جای آب مهاجرت به شهرهای غریب و بزرگتر را برگزیدیم واکنون این مشکل را نداشته وبه راحتی رای می دهیم هر چند بهتر بوددردیارخودمیماندیم شایداین مسایل ازبین بروند.

شهيد مطهري ، در كتاب تكامل اجتماعي انسان مي‏فرمايد : «آزادي يكي از بزرگ‏ترين و عالي‏ترين ارزش‏هاي انسان است ؛ به تعبير ديگر ، جزء معنويات انسان است ـ معنويات انسان ، يعني چيزهايي كه مافوق حدّ حيوانيت اوست ـ آزادي براي انسان ، ارزشي مافوق ارزش‏هاي مادي است . انسان‏هايي كه بويي از انسانيت برده‏اند ، حاضرند با شكم گرسنه و تن برهنه و در سخت‏ترين شرايط ، زندگي كنند ولي در اسارت يك انسان ديگر نباشند و آزاد زندگي كنند»