کندن میدان ایشتاروتغیرنام به ولایت

رماندار شهرستان الشتر در پاسخ به سوال خبرنگار سفیر افلاک  مبني بر اينكه چرا نماد ميدان ايشتار كه يك "بز بالدار" بود را برداشته و تغيير داده ايد گفت:  به دليل سمبلي كه اين ميدان داشت درواقع تصوير اوليه ي نامناسبي را به اذهان القاء ميكرد، از طريق شهرداري و شوراي شهر اقدام به جابجايي صورت گرفت. وي ادامه داد: با توجه به نظام اسلامي ما، انتظار و توقع ميرود از معماري اسلامي استفاده شود، نه از ربناهاي عهد باستان؛ لذا با تدابير لازم اين اقدام صورت پذيرفت و به ميدان ولايت تغيير نام پيدا كرد.

لازم به ذکر است این نماد به پارک صخره ای این شهرستان انتقال یافته است.

حال باید از مسئولین پرسید چرا از نمادهایی استفاده می شود که  یادآور نمادهای دیگر هستند و هزینه بیت المال را به هدر می دهند.

و اینکه اگر این میدان و نمادش مشکل داشته است حال چرا باید به محل دیگری انتقال بیابید؟

در استان از نمادهایی برای میادین استفاده می شود که گاها مربوط به کشورهایی دیگر(میدان شهدای خرم آباد که مربوط به چین است)و یا فرقه ها و مذاهب دیگر می باشد

بهمن پیروز

هاتئ نئ  وهار بهمن  بئ مارگ بوو

ازبین بردن  الهه ایشتار! نمادظلم وستم در الشتر

باخبرشدم بالاخره مجسمه ی ایشتار که نام الشتر برگرفته از انست ودر سمت چپ وبلاگ تصویر اش امده به بهانه ی ازبین بردن نمادظلم وستم ! ازجا کنده شده است انچه که باعث تعجب وتاثر است اینست خرابکردن ان بنام خدا وپیغمبر و.. بوده است .این کار من را به یاد ازبین بردن مجسمه صدمتری بودا به دست طالبان انداخت که ان هم بنام بت پرستی از بین رفت وهمچنین روزهای اول انقلاب که چیزی نمانده بود مقبره های حافظ وفردوسی خراب شوندکه مرحوم ایت الله دکترمطهری تماشگه راز ونوشت وانجاها را نجات داد

به هرحال این اقدام غیر معقول باعث تاثر است وامید است از این نماد در جایی دیگراستفاده شودچرا که میتواند در جذب گردشگربسیار موثر باشد مانند مجسمه اریوبرزن درشهرکرد

هه نی گئرونی(بازگرانی)

میه باقئر سوار برالاغ ازپایین میامد

باترکه  برخرش میزد و پشت سرهم میگفت" هئ روو  هئ روو"

هنای کردمش وگفتم" مه شئی  یه چات  هئ رسونی؟"

سئ ئ مئ کئردئی ئو هوویچ  نه وئتی!=نگاهی به من انداخت وچیزی نگفت

انگار خجالت میکشید یادم هست سر انتخابات چندین بار به من بدو بیرا گفته بود

" هه بئ چوو تون ئه  پئت وشاا ئه هه ر  ئه را یه ک خوئینو"=اشاره به یکی از کاندیداهای پیشین

گفتم هئ میه باقر بیا ببینم چته؟

گفت هیچ براکم برای من خر خرسوار همین بسه که فهمیدم ازخریتم که خر شدم و...بسه

گفتم دور از جون برای چی؟

گفت: مرغ گران شد. گوشت چی ئه ربان. روین چئ ئه زمینا.مالمو ئ رئمیا.ئ خئره کئه نئ رئ.

منیش دیه نمه تونم .ئاولیل وئرسئ نی. دایال ناخووه ش.جاله ل مئتاد.پیره ل ئه ر زمی.ژنه ل ئه ر شوین.کوئل ره نجمو بئ وه ره.کوئل هایمه پای ئی ته رمه و...

کوئل ئو کوتا هه رئ ئئ سه رمو

سلام برلکستان

سلام لکستان

سلام ای سرزمین زرخیز ودیاری

چووینی

شنیدم مردمانت در روستاها سخت گرفتارتنگ دستی اند وجوانانت در زمین چوگان گوی بیکاری رابه سبقت ربوده اند وهمسایه های برادرت نامت انداخته اند دردامان اژی دهاک اندیشه هاشان

ای نیسایه ی من پس کو اسب های ایشتاریت تا مشیانه ومشی سوار برآنها برجهای خاوه وکفراج وگیان وگریران  هرسین وبیستون رومشگان سیمره وپهله را بپیمایند په رووهای سؤر وسؤزشان را برسرکشتزارها بگذارند ولالایی بهار را در گوش دانه ها ی دانایشان بخوانند

ای گرین چراخفته ای چو کوئرآن هم چئرت  که مدتهاست خود را به خواب زده .برخیز وبتاز بربرفهای سهمگین ترس وناداری وکم چیزی ات تا اب شوند وجاری گردند دررگ ها ودستهای دهقانان سیلاخور والشتر ونهاوند وهرسین وکنگاورت ومهرگانت

ای بیستون بئ ستون چرا غمیگنی بنگر گاماسیاو را که چون رنگ اسمان به خود زده ومیرود در دره ی مهرگان تا پر کند زمینهای ویسه ها را

ای لکستان بمان تابیاید روزی که دگر نامت به عاریت نبرندبرادرانت

وبرویند دانه هایی که دراین دی سرسخت سوزان کاشته شده اند درکشتزارانت

وقدبرکشند پرجمال برچشمهایی  برادرانت

که همسفره ی ازی دهاک اند درخوردن خوراک کله وسر جوانانت ونامت

ای لکستان من بزان تاجوانانی داری اردشیروتامردمانی داری چوشیر این اردبانان کاری نتوانند کرد جزگزاف

شنیده ام مدتیست  اردشیرانت با اگئرچوو زه مه ت به جنگ چئ لئ که لنگ رفته اند.

ای سرزمین مهر ومهرگان دیری نمیپاید که این دژخیمان دژم دوباره به کنامهای خود برگردند واین آژی دهاکان آرش پوش کمان وانهند وسوار براسب  بتازستان بتازندوفه ر ما فریدون وارپتک آخر رابرسر دومارنشانشان بنوازد ونامت درایران بدرخشد

ملاحقه سیاهپوش شاعرتوانای لکستانی

شاعر شیرین زبان لکستان به زیبایی هر چه تمام واژه های لکی را در بحر های گوناگون عروضی به فارسی برگردانده است ملاحقعلی به حق یکی از بزرگترین شاعران لک زبان است

                                                    بحر مجتث

آمد ربیع   و   موسم     عشق است دلبرا  بیرون درآی    همچو  گل   از حرف نغز ما

مفاعلن     فعلاتن       مفاعل فعلات     بر   خوان  ز  بحر  مجتث   لفظ  خفیف را

مه که م   کنم   شناس ، نئمه که م  نمی کنم  لا جانب است،نصفه له ت است و علف گئیا

پیر است پیر پویک تهی دان جئیل جوان              گئری گریه ،اسئراست اشک کوو ست گو کجا

میه رم    خورم بود ، فئره بسیار ،پوئیچ پوچ               ئیواره مغرب ، شام است شوم ،صبح صوا

دویئریا چه؟دوخته است ،  دررئیا را دریده دان              دئیری  بود  چه؟   داری  ،  گردن مئل و پا  پا

مه چئم   روم   بود ،    نئمه چئم   نمی روم              تورئیاست قهر  ، قئسه  سخن دان ، رها رها

چه مه ر   مصیبت است  ،هه وه س  ذوق ، سوویر داوات             خه م  چفت و خوسه غم بود و رقص چه ؟ سما

نئیلی نمی گذاری و بیلا بهل ،جلو چه ؟نووا             فکر     و    خیال    آمده     په ژاره    و    سیفا

سینه است  سینه ، ماچ است بوسه ، پستان  مه م              ناف   است  نافه ،  راز چه ؟  راز و جماع ، گا 

هه ری  گل آمد، کوئل جملگی است ، لاغر له ر             هیزم چه؟ هیمه ، هومه ،شما هاو ئیمه ، ما

خرد  و  بزرگ   ریز  و گه لئنگ دان و پهن  پئین             صلح  است  سول   معرکه   جنگ و رضا ، رزا

ثبت فال لکی چهل سرود(چئ ل سئ روو)

وشبختانه فال چئ ل سئ روو درمیراث شفاهی کشورثبت گردید میدانیم که فال چئ ل سروو از اشعار لکی البته به گویش قدیمی تر ان استفاده میشود و معمولن نخست شخصی با تسبیح 40 دانه را جدا میکند وافراد جمع شده فقط سر اشعار لکی را میگویند مانند چئ مئ سر گه ری و...ووقتی چهلمین سرود خوانده شد به تفسیر ان میپردازندوبسیاری از مردم هنوز به تن اعتقاد دارند تقریبا درمایه فال حافظ است این رسم در قسمت لکستان که شامل غرب لرستان بخشی از ایلام وکرمانشاه وهمدان رایج است

چئ مو سه ر گه رین  کوئر دیار بی

چئ کوسر کوئرگری دیار بی

رئ که کئرماشو

بئ مه همه مه دو

دوسوار هرسین

و....

قومیت گرایی وپدیده ی جهانی شدن

 

آیاپدیده ی قومیت گرایی درعصرکنونی که روندیست رو به سمت جهانی شدن بازتعریف میشودویادرزباله دان تاریخ سپرده میشود؟

آیالکها .لرها قومی مستقل هستند ویا ایا به واقع در ایران قوم مستقل وجود دارد؟

آیا آنهایی که برطیل قومگرایی میکوبند راه به جایی میبرند؟

اینها وسایرپرسشهای که دراین راستا هست در این نگارش آمده است:

ماکس وبر در مورد گروه های قومی معتقد است که این گروه های انسانی دارای باوری ذهنی به اجداد مشترک هستند. باوری که دلیل آن می تواند شباهت های فیزیکی ، شباهت در رسوم ، حافظه و خاطرات مشترک باشد که با یکدیگر در کوچ بودند و سکونت داشته اند. تعلق به یک گروه خویشاوندی متفاوت است و در گروه اخیر تعهد اجتماعی بسیار بیشتری بین اعضا وجود دارد .
در گروه دیگری از تعاریف قوم یک مجموعه‌ی اجتماعی تمایز یافته بسته و پایدار معرفی می شود که ریشه های خود را در گذشته ای اسطوره ای تصور می کند. گروه قومی عموما دارای یک نام ، رسم ها، ارزش ها و زبان مشترک است
ادامه نوشته