آیاپدیده ی قومیت گرایی درعصرکنونی که روندیست رو به سمت جهانی شدن بازتعریف میشودویادرزباله دان تاریخ سپرده میشود؟

آیالکها .لرها قومی مستقل هستند ویا ایا به واقع در ایران قوم مستقل وجود دارد؟

آیا آنهایی که برطیل قومگرایی میکوبند راه به جایی میبرند؟

اینها وسایرپرسشهای که دراین راستا هست در این نگارش آمده است:

ماکس وبر در مورد گروه های قومی معتقد است که این گروه های انسانی دارای باوری ذهنی به اجداد مشترک هستند. باوری که دلیل آن می تواند شباهت های فیزیکی ، شباهت در رسوم ، حافظه و خاطرات مشترک باشد که با یکدیگر در کوچ بودند و سکونت داشته اند. تعلق به یک گروه خویشاوندی متفاوت است و در گروه اخیر تعهد اجتماعی بسیار بیشتری بین اعضا وجود دارد .
در گروه دیگری از تعاریف قوم یک مجموعه‌ی اجتماعی تمایز یافته بسته و پایدار معرفی می شود که ریشه های خود را در گذشته ای اسطوره ای تصور می کند. گروه قومی عموما دارای یک نام ، رسم ها، ارزش ها و زبان مشترک است.
فردریک بارث درباره قوم می گوید: واژه گروه قومی در ادبیات انسان شناسی معمولا به جمعیتی اطلاق می شود که دارای خودمختاری زیاد در بازتولید زیستی خود باشد، ارزش های فرهنگی بنیادین مشترکی داشته باشند که درون اشکال فرهنگی با وحدت آشکاری گرد هم آمده باشند و یک میدان ارتباطی و کنش متقابل بسازند. دارای یک احساس تعلق به یک واقعیت بیرونی باشند که آنهارا از دیگران تفکیک کن.
در ادبیات فارسی منظور از قوم؛ جمع، گروه مردم، جماعتی از مردم، خویشاوندان و اقوام است. (عمید، 1382)
صحنه یا صحنه های تاریخ پهنه های زمینی هستند كه با نام های آشنا یا بیگانه به نام "کشور" یا "منطقه" نامیده می شوند. بسیاری از این نام ها از مفاهیم قومی استخراج شدند؛ مثل آلمان که برای فرانسوی ها و ایتالیایی ها ( آلمان ها )، برای گروهی دیگر سرزمین توتون ها[1] ، دویچلند یا دویتسلند یا ساکسون ها[2] نامیده می شود. نام بسیاری از کشورها تا مدت ها به نقاط کوچک جغرافیایی اشاره داشت و به تدریج به پهنه های بزرگ اطلاق شد مثل ایتالیا، اسپانیا ، لهستان ، کانادا و... برخی از نام های کشورها از نام یک شهر ریشه گرفته اند مانند پرتغال یا سوئیس از نام یک کانتون[3] یا یک رودخانه مثل هند یا یکی از جهت های چهارگانه مثل مراکش یا مغرب، یا نام یک خاندان سلطنتی مثل چین. هرکشور مستقل و هر منطقه ای نقطه‌ی حرکتی برای نام گذاری بر جمعیت ساکن در آن یعنی نام ملت یا بخشی از آن ملت بوده است.
ایدئولوژی غالب در قرن 19 به شدت بر طبقات اجتماعی، آگاهی طبقاتی، مبارزات طبقاتی و... یعنی بر مجموعه ای از مشخصات تاکید می کرد که اهمیت آنها غیر قابل انکار و ریشه دار در امر اقتصادی بود. درمجموع پافشاری بر امر اقتصاد باعث شد واقعیت های قومی که پایه ای فرهنگی داشتند پنهان بمانند؛ در واقع امر اجتماعی و امر قومی دو مقوله‌ی دائمی و عام هستند که در همه‌ی جوامع انسانی وجود دارند و می توانند سرچشمه تعارض ها، سوء تفاهم ها و نابردباری های مشابهی باشند. در عمق زندگی انسان همواره پویایی اقتصادی - اجتماعی از یک طرف و پویایی قومی – فرهنگی از طرف دیگر تاثیر داشتند.
در موضوع قومیت ها یا طبقات تعیین حدود گروه های انسانی مورد نظر، اندازه گیری، ارائه و مقایسه آنها با هم کار بسیار ظریفی است. موضوع اصلی، تعلق اجتماعی و قومی، انسان شناسی اجتماعی یا مردم شناسی و جامعه شناسی است.

هویت قومی:
هر انسانی تمایل دارد که هویت خود را آگاهانه در یک گروه خاص جستجو کند. هویت می تواند در چندین سطح ممکن باشد و هر فردی می تواند به صورت همزمان و به شکلی عادی چندین هویت را بپذیرد. با وجود این، شمار این هویت ها بنا بر سنت های اجتماعی گوناگون متفاوت است. هویت یابی افراد در گروه ها سرچشمه‌ی نیروی روانی، توازن و شکوفایی شخصیتی است. هویت کما بیش در نزد همه امری آگاهانه و شامل گزینش های داوطلبانه و عاداتی که هرگز زیر سوال نمی رود، است.
مبنای هویت قومی گروه پیچیده ای از مشخصات، اعم از مشخصات انتصابی و اکتسابی به حساب می آید که از آن جمله می توان به زبان مادری یا فرهنگی که تعیین کننده ترین مشخصه به حساب می آید اشاره کرد و تعداد بسیار زیادی از سایر مشخصات فرهنگی را شامل می شود

قوم و ملت:
گاهی "ملت" واژه ای مورد احترام و حتی تقدس یافته محسوب می شودو ارزش تاریخی دارد؛ به مردمی اطلاق می شود که سرنوشت خود را به دست گرفته و به حاکمیت رسیده اند.

 واژه‌ی قوم به صورت گسترده تر درباره‌ی گروه های انسانی خاصی به کار می رود که به دلایلی چون ابهام در حدود آنها فقدان نهادهای سرزمینی، عدم توسعه (عقب افتادگی، ابتدایی بودن) خرد و کوچک بودن و غرابت آنها این امکان ایجاد شده که اصولاوجودشان زیر سوال برود.
هر اندازه واژه ملت برای شرکت در محفل دولت ها و برای نامیدن دولت های ملی مناسب شناخته می شود واژه قوم به نظر نامربوط و نامناسب است

مهمترین خصوصیات یک قوم:
نیاکان مشترک واقعی یا باور به نیاکانی اسطوره ای، نام مشترک، سرزمین مشترک، زبان مشترک، فضای مشترک زیستی، رسوم و آداب مشترک، ارزش های مشترک، احساس تعلق به یک گروه واحد می باشد بااین تعریف لکها معتقد اند نیاکانی مشترک دارندودرسرزمینی مشخص زندگی میکنند که از طرف شرق خطی است ازملایر شروشده وازغرب بروجردوخرم اباد کذشته ومسیررودکشکان را پیموده است.دارای رسوم واداب ی هستند خاص که فقط چندتایی از آنها به جا مانده است مثلا پابویی.باوان بویی.داوات .چمر.دربین لکها برخلاف فرهنگ رایج ملت ایران وحتل لرها عروس را صبح به خانه داماد میبرندومهمانی اصلی نهار است نه شام درعزا هم قبلا مراسمهای ویژه ای داشته اند که امروزه از بین رفته اند امروز کسی پیدانمیشود که لباس محلی بپوشد ولباس لکها هم دقیقن مشخص نیست چگونه بوده است به نظرمیرسد عدم کارایی از یک طرف وبلااستفاده بودن ان میتواند دلیل از بین رفتنش باشد.در باب ارزش مشترک هم یکسانی عقیدتی وجودندارد تقریبا با فرهنگ وارزش ملی یکسان است جزدرمورد اهل حقها که تفاوت زیادی وجود دارد احساس تعلق ازحالتها بزرگترکه به ترتیب ایل-طایفه -هووز-جامال-گووه ر به واحدهای کوچکتر ودرواقع خانوادگی شده است مراحل ایل طایفه هوز تقریبن فقط تزیینیست امروزه بیشتر گووه ر=خانواده که شامل پدرومادر وفرزندان هستند معیار است هرچنددر برخی مناطق هوزیت هنوز معنی دارد اماطایفه وایل کلن تزیینی شده اند  وهیچ مشخصه ی بارزی که نشانه یک ایل وطایفه باشد دیده نمیشود بنابراین لکها نیز مانند لرها آذری هاقومهایی اسمی  هستن نه واقعی  چراکه تنها فاکتور زبان است که باقیمانده است .به صراحت نمیتوان گفت قومی مستقل اند به نظردر ایران امروز اصولن قومیت بسیار کمرنگ شده وجزدر بین برخی مناطق  اصولا جایی ندارد واین نویدیست که ایران در حال تجربه ی مدرنیته است  اما جدیدن دیده میشود جوامع مجازی قومی زیاد شده اندالکینس جوامع قومی را به سه دسته جوامع قومی متمرکز ، جوامع قومی پراکنده و جوامع قومی مجازی  تقسیم می کند و می گوید جوامع قومی متمرکز جوامعی اند که اعضای گروه قومی آن به لحاظ ارضی و جغرافیایی به مقیاس وسیعی متمرکز بوده و تحت لوای یک حکومت حیات سیاسی و فرهنگی داشته باشند .
مهمترین ویژگی جوامع قومی پراکندگی جغرافیایی است. هر چند درجات پراکندگی می تواند متفاوت باشد ولی گروهی از آنها درحاشیهء مرزها مستقرند.
جوامع قومی مجازی به وسیلهء تکنولوژی های ارتباطی و با توجه به اشتراک در تصورات، علائق، ارزش ها به هم مرتبط اند.
وی تاکید دارد مفهوم مجازی را نباید به مثابه یک جامعه تقریبی و غیر کامل درک کرد بلکه آنها پر طراوت، زنده و فعال هستند و با هم در ارتباط و تعامل بوده و اگر لازم باشد با هماهنگی های لازم به صورت گروه های فشار عمل کرده و از حقوق هم دفاع می کنند

 دیوید جی . الکینس معتقد است جوامع قومی در طول زمان ساخته شدند در حالیکه جوامع مجازی قومی محصول تکنولوژی های ارتباطی دوره کنونی جهان اند شبکه های اجتماعی جدید بیشترمتمرکز برعقاید است وهر شخصی جدای از رنگ وپوست ونژادو...که تاکنون به عنوان عوامل اختلاف بوده اند به صورت ازادانه گروه ی را انتخاب میکند که میخواهد ودر ضمن هر وقت هم خواست جدا میشود واین بارزترین وبهترین دستاوردیست که جامع بشری توانسته بدون هزینه به ان برسد هرچند هنوز کامل نشده وبرای برخی از جوامع توسعه یافته ممکن است تهدید تلقی گردد اما چنانچه تک تک افراد بدانند برای چی وبه چه دلیلی وارد تقسیم ها شده اند بسیار میتواند کارا باشد
نتیجه گیری:
جهانی شدن پدیده ای است که با ورود رسانه های جمعی به عرصه زندگی بشر، فرهنگ ها و قومیت ها را در کنار هم قرار داده و شرایطی به وجود آورده که می تواند به بازگشت هویت های قومی کمک کند و این روند را شتاب مضاعف دهد و افکار برتری قومی و نژادی را کم رنگ کند ، همچنین می تواند شرایطی به وجود  آورد تا در این فضا گروه قابل توجهی از گروه های قومی در جهت استیفای حقوق از دست رفته خود اقدام کنند.
در چنین شرایطی تعامل کم با فرهنگ ها ممکن نیست و ارتباطات و اطلاعات بیشتری در اختیار افراد قرار می گیرد و بیشتر سعی در جعل هویت و سنت سازی می شود و تنها چیزی که می تواند انسان ها را از این سردرگمی  نجات دهد تعامل با قومیت های دیگر و حفظ هویت قومی خود است و تنها ضامن بقای هویت ملی کشورها ، به کارگیری ترکیبی و مناسب از مولفه های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی با شناختی آگاهانه، همه جانبه و واقع گرایانه از تحولات جهانی در پرتو دیپلماسی فعال و تنش زدا امکان پذیر خواهد بودازطرفی هرنوع فعالیتی که برامده از برتری جویی قومی باشد محتوم .محکوم به شکست است دنیا به سمت جهانی پیش میرود که به یگرنگی نزدیک شود البته این روند که تقریبادرکشورهای توسعه یافته تکمیل شده است اما هنوز مخالفانی دارد بویژه در بین جوامع قدیمی تر وعقب یافته تر مانند خاورمیانه وافریقا وجتی امریکای جنوبی.اما در کشورماهم پس از پیروزی انقلاب اسلامی تحولی عظیم رخ داد به گونه ای که یک گرده کنی پایه ای بوجود امد که بسیاری از قومیت هارا بهم نزدیک کرد وبا ارایه یک الگوی مناسب خط بطلانی کشید بربرخی نظرات قومیتگرایانه که ریشه درترفندهای استعمارگران داشت وبه جرات میتوان گفت امروز در خاورمیانه هیچ کشوری به اندازه ایران در این زمینه موفق نبوده است واین نویدیست که جامعه به ظاهرمتفاوت ما در هیت یک ملت چنان با هم بوده اند{جنگ تحمیلی} که در طول تاریخ بیسابقه بوده است هم اکنون ما ملتی هستیم که برای همه ما نوروز روزجشن وعاشورا روز عزاست ارزشها برای همه ارزش وضدارزشها هم.و...که همگی تعیین کنندگی یک ملت است که برپایه برادریی به دازای تاریخ بنا نهاده شده است